بیست و سه سال هست که دارم از بدنم کار می کشم که زندگی کنه. بیست و سالی هست که دارم نفس می کشم و دارم می گم و دارم می خندم و گریه می کنم. خیلی از دوستام بهم می گن که خیلیا عاشق خندیدنت هستن، عاشق دیوونه بازیات، عاشق دوست داشتنات. همین مِری می گه هر وقت دلم می گیره می خوام باهات صحبت کنم که دلم وا شه. خوبه، آره، خیلی خوبه. ولی ...
ولی وقتی که دل خودم می گیره، اون وقتِ که بد می شه. اون وقتِ که یه دنیا خنده هم ارضام نمی کنه. اون وقتِ که ام پی تری پلیر رو در میارم و مستقیم می رم سر فولدر محسن یگانه و همه ی آهنگاشو گوش می دم. نمی دونم چم می شه این وقتا. انگار همه ی دنیا جم می شه و جزای همه ی خنده هامو ازم می گیره. خوبیش اینِ که مثل مرد گریه می کنم و برام مهم نیست که هست و کی نیست، شاید تنها قسمت دوست داشتنیِ ناراحتیام گریه هامِ که بدون این که وایسن و فکر کنن که بیان یا نه، ول می شن و میان پایین.
الانم یکی از اون وقتاس، دارم محسن گوش می دم و تا می تونم خالی می کنم. الانِ که بغضم بترکه و چون خونه هم تنها هستم بزنم زیر گریه برای خودم. گاهی وقتا شده که فکر کنم که کاش نمی فهمیدم، نمی دونستم، همون بچه ای بودم که فقط وقتی گریه می کردم که منو می بردن که آمپول بزنن. وقتی ناراحت بودم که با شادی دختر خالم سر لی لی دعوامون می شد و بعدش بلافاصله می رفتیم منت کشی هم. وقتی خوشحال بودم که وقتی تو کوچه با بچه ها دو تیم می شدیم، یکیمون پرسپولیس بودیم و یکیمون استقلال و تا شب بازی می کردیم و می بردیم و می باختیم. الان همه چی عوض شده، نه من اون کارو ی قدیما هستم، نه آمپول ترس داره و نه شادی که با هم لی لی بازی کنیم. همه ی بچگی تموم شده و دور و برم پر شده از آدمایی که همه بزرگن و همه بزرگ فکر می کنن و همه دوست دارن بزرگ تر شن. حتی بابامم فکر می کنه بزرگ شدم و این خوبه. همه این طور می گن. حتی اون هم می گفت که تو خیلی بزرگ تر از خودت فکر می کنی.نمی خوام، بخدا نمی خوام.
آخ که اگه یکی مثل محسن یگانه نبود مجبور می شدم به خدا اعتقاد پیدا کنم و تو تنهایی هام برم نماز بخونم و با اون بحرفم. خداییش خوب شد که هست. دوسش دارم مثل مرد. سر تو بالا بگیر، من کنارتم هنوز، چی آوردن به سرت که می نالی شب و روززززززز. آخیشش.
پا شیم بریم درسمون و بخونیم که این چیزا نون و آب نمی شه. قربون اون خدا برم که این همه که من گیر می دم و بهش کاری ندارم، بازم دوسم داره و بازم اون بالاست و بازم حواسش هست.
هر چند که گروه Tatu مربوط به دُوَل کفر ولی واقعا ویدیوش تاثیر گذاره، به همه توصیه می کنم حتما نگا کنن.
All the things she said
All the things she said
Runnin' through my head
All the things she said
All the things she said
Runnin' through my head
All the things she said
All the things she said
This is not enough,
enough
I'm in serious shit, I feel totally lost
If I'm asking for help it's only because
Being with you has opened my eyes
Could I eva believe such a perfect surprise?
I keep asking myself, wondering how
I keep closing my eyes but I can't block you out
Wanna fly to a place where it's just you and me
Nobody else so we can be free
All the things she said
All the things she said
Runnin' through my head
All the things she said
All the things she said
Runnin' through my head
All the things she said
This is not enough [wa wa]
All the things she said
All the things she said
All the things she said
All the things she said
All the things she said
All the things she said
All the things she said
And I'm all mixed up, feeling cornered and rushed
They say it's my fault but I want her so much
Wanna fly her away where the sun and rain
Come in over my face, wash away all the shame
When they stop and stare - don't worry me
‘Cause I'm feelin' for her what she's feeling for me
I can try to pretend, I can try to forget
But it's driving me mad, going out of my head
All the things she said
All the things she said
Runnin' through my head
All the things she said
All the things she said
Runnin' through my head
All the things she said
This is not enough
All the things she said
Mother looking at me
Tell me what do you see?
Yes, I've lost my mind
Daddy lookin' at me
Will I eva be free?
Have I crossed the line?
All the things she said
All the things she said
Runnin' through my head
All the things she said
All the things she said
Runnin' through my head
All the things she said
This is not enough
All the things she said
شاید هر کی نام کارو رو بشنوه یاد شعراش بیفته، ولی من نه. وقتی اسمشو می شنوم یاد نوشته هاش میفتم. نوشته هایی که نشون می ده یه آدم چقدر می تونه با احساس باشه، چقدر می تونه بفهمه. با هر کی که باهاش در موردش صحبت کردم با من موافق بودن. شما هم پاشید برید نوشته هاشو بخونید و پر از احساس شید :D
پس از مرگ من، از اینکه سنگی را بر جسد من تحمل می کنید، ناراحت نباشید. من، سال ها، روی سنگ خوابیده ام. هیچ مانعی ندارد که سالی چند هم، یک سنگ روی من بخوابد.
اما خواهش می کنم از سنگ گور من خواهش کنید که تابوت مرا ناراحت نکند، چرا که تابوت من، عصاره ی سرگشته ی جلد کتاب های بال و پر شکسته ی من است ... .